امروز 111 روز از شروع مبارزه جنبش سبز مي گذرد.اما قبل از اينكه مبارزه براي بازپس گيري راي به شعار ومبناي مبارزه اين جنبش تبديل شود،نماد سبز يك جنبش به شكل كنوني به حساب نمي آمد و صرفا يك رنگ تبليغاتي براي گام اول يعني برنده شدن در انتخابات بود ،كه به ابتكار افرادي در گروه ياري و موج سوم براي جبران نقصان رسانه و رساندن پيام به اقشار مختلف مردم بوجود آمد.در آن زمان هسته مركزي جريان به حداقل ها اكتفا كرده و تمام تلاش خود را معطوف به بازگشت اصلاح طلبان به قدرت وجلب اعتماد مجدد مردم قرارداده بود ودر اين راه نياز به كانديدايي مورد اعتماد خود (مورد اجماع اصلاح طلبان)، مردم (براي راي آوري) و نظام (براي تاييد صلاحيت) اجتناب ناپذير مي نمود.در اين شرايط، خاتمي تمامي توجهات را به سمت خود جلب مي كرد.و چه كسي بود كه بهتر از او بتواند هر سه شرايط را بصورت مطلوب دارا باشد؟شرايط ،جلوتر از پيش بيني ها مهيا گرديد وبلاخره خاتمي با اصرار گروه ها وشخصيت ها علي رغم ميل باطني پا به عرصه گذاشت.البته خاتمي قبل از اعلام كانديتاتوري مجدد، براي جلوگيري ازاختلافات احتمالي بعد از پيروزي، شروع به تدوين چارچوبي براي اصلاحات كرد تا حدود ومرزهاي اصلاحات را مشخص نموده و اين بار برخلاف سال 1376، اصلاحات بنا برتعريف هركس كه مخالف وضع موجود است نباشد. همزمان با اين شرايط ميل به تغيير شرايط كشور با توجه به افت قيمت نفت ووضعيت نه چندان خوب اقتصادي ،در مردم وگروه هاي سياسي تقويت شده بود و كانديداهاي جديد پا به عرصه گذاشته بودند و منتظر اعلام بله يا خير خاتمي بودند،كه با اعلام نظر مثبت او ميدان از حضور بسياري از آنان خالي شد.تا اينجا شرايط به شكل ايده آل براي هسته مركزي جريان پيش مي رفت. اما زماني كه ميرحسين موسوي پا به عرصه تقريبا خالي از رقيب اصولگرا گذاشت وخاتمي با درايت هميشگي ميدان را به او سپرد، هسته مركزي به يك دوراهي تعيين كننده رسيد: موسوي يا كروبي؟ از آنجاييكه اين هسته مركزي از ابتدا با عقلانيت شكل گرفته بود، اصولا به حداقل ها در اين انتخابات بسنده كرده بود وبا دوري از احساسات زدگي وبا اين استدلال كه"وقتي به خاتمي براي سپردن سكان رياست جمهوري اعتماد داريم پس بايد به تصميم او احترام بگذاريم و به پيروي از دستورات او عمل نماييم" از شخص مورد تاييد او يعني ميرحسين موسوي حمايت كرد.در واقع در آن زمان كمتركسي از عقايد و منش موسوي باخبر بود و بنا به توصيه خاتمي از موسوي حمايت نمودند.موسوي كه از سه مورد اعتماد اصلاح طلبان ،مردم ونظام، اعتماد نظام را بصورت كامل،اعتماد اصلاح طلبان را بصورت نسبي و اعتماد مردم را بصورت نامعلوم دارا بود مورد حمايت هسته مركزي(كه موكدا تاكيد مي نمايم به حداقل ها قانع بود)قرارگرفت.با شروع تبليغات كانديداها اصل گرايش به حداقل ها در مردم ظهور پيدا كرد واز دور دستهاي دنيا تا داخل كشور افرادي كه حتي به اصل نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي آن اعتقاد نداشتند پا به عرصه رقابت گذاشتند و به حمايت از كانديداهاي اصلاح طلب در مقابل رييس دولت وقت پرداختند.بطوريكه اين بار نظارت استصوابي هم مانع از نفوذ نيروي غير خودي در پشت رييس دولت نبود.اين حركت باعث عقب گرد نظام جمهوري اسلامي از اصل جمهوريت نظام گرديد، بدين ترتيب هيچ راهي باقي نماند بجز برهم زدن بازي و ردصلاحيت موسوي بعد از انتخابات.اما اين مقابله آشكار،آن نماد سبز رنگ را به يك جنبش همه گير كه كم وبيش گسترده تر از كساني كه در انتخابات شركت كردند تبديل كرد،با اين تفاوت كه اختلافات ميان كانديداها كنارگذاشته شده بود ودرشعار محوري راي من كجاست اشتراك داشتند.اين حالت رفته رفته با عدم انعطاف پذيري طرف مقابل از حالت حداقلي پيدايش هسته مركزي به حالت حداكثري امروز از نظر درخواست ها به پيش رفته است.بطوريكه شعار راي من كجاست به شعارهايي نظير نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران يا استقلال آزادي جمهوري ايراني پيش رفته است، كه قطعا مورد تاييد جمع كوچكتري نسبت به كل مجموعه مي باشد.حال بايد پرسيد حدود و مشخصات اين جنبش چيست؟ موسوي در بيانيه شماره 11 در معرفي راه سبز اميد اشاره به محدوده هايي از اين جنبش كرده است. شايد اين حدود براي بسياري، از حداقل ها هم كمتر باشد اما همانطوركه اين جنبش از ابتداي حركت با اتكا به حداقل ها به پيش رفته است ،در صورت عبوراز خطوط مورد توافق اكثريت ازحالت يكپارچگي خارج خواهد شد وكارايي خود را از دست خواهد داد. با توجه به بيانيه هاي اخير موسوي،مشخص است كه رهبران اين جنبش نيز به اين موضوع به خوبي واقفند ودر صدد تعيين خطوطي مشخص براي حركت مي باشند. با اين شرايط بزرگترين ضربه به جنبش گسستن يك پارچگي و تكروي افراد كه منجر به شكستن مرزها خواهد شد مي باشد.گروه هاي مختلف يا همان شبكه هاي اجتماعي معمولا با هم انديشان خود در ارتباط هستند و از عقايد وافكار آنان با خبرند و اين مسئله باعث اشتباه در محاسبات مي گردد،حال آنكه كساني كه در راس اين هرم فرار مي گيرند از عقايد واعتقادات مختلف در سطح جامعه باخبرترند،بنا براين تا حدودي ادامه اين حركت منوط به اعتماد به رهبران جنبش واحترام به محدوده اكثريت امكان پذيراست.